مرکز مشاوره آنلاین
آب و هوا

.Loading ...
پیوند های مهم
لینک های تصویری
مقوله های معرفی استان
سایت های مرتبط
1399/11/24 تعداد بازدید: 1143


شهید روحانی مسلم خسروی
مسلم خسروی
نام پدر : حیدر محل شهادت : شلمچه
تاریخ تولد : 1/1/1345 تاریخ شهادت : 22/1/1365
زندگینامه شهید:
شهید مسلم خسروی سال 1345 در خانوادهای مذهبی و مستضعف در شهر گالیکش متولد شد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در همان شهر با پایان رسانید. سپس جهت تزکیه و تعلم، رهسپار حوزهی علمیهی مشهد مقدس گردید تا در جوار مرقد مطهر ثامنالائمه، ضمن فراگیری علوم دینی، مبانی اخلاق اسلامی را به امر رهبرش و با تعمق بیشتری فرا گیرد. وی بسیار مهربان، دلسوز، با اخلاق و با اراده بود، به پدر و مادر خود فوق العاده احترام میگذاشت و نماز را در اول وقت و در خلوت ادا میکرد و نیز به دیگران هم سفارش مینمود. در مورد رعایت دستورات دینی و مذهبی، خصوصاً حجاب اسلامی، به مادر و خواهران بسیار تأکید میکرد. خانواده شهدا علی الخصوص مادران شهید را، بسیار عزیز میشمرد و در زندگی فردی خود بسیار ساده، قانع و کم توقع بود.
پس ار شروع جنگ تحمیلی، بیشتر اوقات خود را در جبهههای حق علیه باطل سپری میکرد. وی هفت بار به جبهه اعزام شد و در عملیاتهای مختلف شرکت میکرد. تا از مرز و بوم و دین خود دفاع کند. از جملهی آن عملیات «والفجر6 و 8»، آزادسازی «مهران»، «کربلای 4 و 5»، در واحد تخریب، سرانجام در تاریخ 22/10/1365 در خط مقدم جبهه، «شلمچه» به آرزوی دیرینهاش که همان شهادت در راه خدا بود، رسید.
فرازهایی از وصیتنامه شهید:
وصیتنامهی این بنده گریزپا، خادم زهرای مرضیه، مسلم خسروی است. بنده حقیری که بعد از 20 سال نتوانست دریابد کیست و از کجا آمده و به کجا میرود. ای امت خوشا به حالتان زنده بودید و این نهضت را دیدید، زنده بودید این انقلاب و این جنگ را دیدید، این نوهی زهرا، پیر جماران، امید محرومان را دیدید. امیدوارم که از این نعمتهای خدایی، کمال سود معنوی را برده باشید. ای مردم، ای آنانکه 8 سال مقاومت کردید اگر همهی مسئلهها و مشکلات به شما روی آورد ولی خم به ابرو نیاوردید. نباشد، آن بلایی را که بر سر علی(ع) آوردند، شما سر امامتان آورید. ای ملت عزیز، نکند خدای ناکرده، مانند اهل کوفه با حسین زمان برخورد کنید و این شعار را از اعماق وجودتان بگویید که «ما اهل کوفه نیستیم، امام تنها بماند».
ای ملت غیور، حفظ اسلام زحمت دارد. نباشد، سست شوید. شما که ادعای شیعه بودن علی(ع) را میکنید. سعی کنید علیوار باشید. ای ملت عزیز قدر این پیر جماران را بدانید. او که سالهای عمرش هم، زحمت و سخت بود او را تنها نگذارید. در او ذوب شوید چنانکه او در ذات باریتعالی ذوب شده است. پا بهپای او مسلمانوار حرکت کنید و نباشد خدای ناکرده یار نیمه راه باشید. بدانید او ما را به اینجا رساند. ای مردم عزیز، آخرین جملهی من این است که انسان زندگی کنیم، ما را تنها برای خوردن و خوابیدن نیافریدند، کمال و آدمیت در چیز دیگر است و آن روی آوردن به جمال حسنه و دوری از صفات رذیله میباشد. کلامی را با برادرانم و دوستانم میگویم که، عزیزان در زندگی نکند سر به هوا راه روید که این راه (صراط المستقیم) موانع بسیاری دارد. دوستان محصلم در کنار درسهایتان از اخلاقتان یادتان نرود. چشم و زبان و گوش را کنترل کنید، طوری که اعضا و جوارح شما در اختیار قلب و عقلتان باشد.
کلامی با مادران و خواهران مسلمان، ای مادران صبر پیشه کنید و از زینب درس بگیرید و در مصائب خود را نبازید. زبان خود را حفاظت کنید که هر چه هست زیر سر این زبان است، مادران را حلال کنید. خواهرانم حجاب، حجاب، حجاب یادتان نرود که اگر به آن اهمیت ندهید و رعایت نکنید، بدانید که با آگاهی ژا به روی خون شهدا گذاشتید و همچون همسر ابوسفیان عمل کردید ولی اگر عفت خود را حفظ کنید فاطمهوار عمل کردید. همهی شما مرا حلال کنید.
وصیتی با خانواده، ای پدرم، سلام علیکم، پدر جان خجالت میکشم چیزی بگویم. چون میبینم کاری نتوانستم در حق شما بکنم. پدر جان، به خدا زبان من قاصر و در بند است. فقط میتوانم بگویم مرا ببخش. پدر جان، مسئولیت سنگین داری. نباشد آن روحیهی عالی خودت را که داری، با رفتن من از دست بدهی. صبر پیشه کن. هرگاه حادثهای رخ داد، یاد آن پدرانی باش که چند فرزند دادند. پدرم، نگویی پسرم آرزوی کربلا به دلش مانده. بدان حسین(ع) به سراغ شهدا میآید. شهدا خود، حسین(ع) را ملاقات میکنند. پدرم، تو در حق من زیاد زحمت کشیدی، مادرم را دعوت به صبر کن. پدر جان، خودت به مردم بگو، همه مرا حلال کنند. پدر جان، تو از کوچکی من خبر داری. به هر که نظرت میرسد که من خلافی کرده باشم، حتماً برو طلب بخشش بگیرید. پدر دیدار دیگر در صحرای محشر، خدا تو را ببخشد و بیامرزد.
مادرم، سلام بر تو ای مادرم، مادرجان، تو هم بر گردن من حق زیادی داری. حق تو را هم پایمال کردم. ولی چه خوب بودی که هیچ چیزی را از ته دل نمیگفتی. مادر جان، کار تو خیلی مشکل است. نکند، حالت تو تغییر کند. نکند، روحیهی تو تغییر کند. شیر باش. بگو من خودم گفتم پسرم باید به جبهه برود و در جنگ پیروز شود، تا دامادش کنم. ولی مادرجان، راست گفتی من داماد شدم. حسین(ع) و زهرا(س) جای تو راضی است. مادرم به زنان بگو پسرم را خودم فرستادم. بگو خودم او را برای آزادی کربلا فرستادم. مادرم از خدا برای تو صبر میخواهم.
برادرانم، مرا ببخشید، اگر حق شما را ضایع کردم. برادرانم، راه من، راه خمینی است. او را تنها نگذارید. اگر از او حمایت کردید، لبیکگوی حسین(ع) هستید. و بدنبال او روید که سرافراز باشید. برادرانم، مواظب مادر باشید.
خواهرانم، شما هم مرا ببخشید. مرا حلال کنید. خواهرانم زینبوار باشید. به همه بگویید برادرمان نزد علیاکبر رفته است. خواهرانم، صبر پیشه کنید و حجاب خود را حفظ کنید. دامن عفت خود را پاک نگهدارید، نباشد فاطمه(س) از شما ناراحت شود، فاطمهور زندگی کنید.
ای خانوادهی من، همه مرا ببخشید و مرا حلال کنید. همه از ته دل بگوئید بخشیدیم. هر که را میدانید برگردن من حق دارد، بروید از او حلالیت بطلبید. همهی دوستان و اقوامم، مرا حلال کنند. به امید اینکه این قطرهی خون من بتواند خدمتی به دین محمد(ص) بکند.
-
مدیرکل تبلیغات اسلامی گلستان: اعتکاف رجبیه در استان گلستان برگزار نمی شود
گرگان- مدیرکل تبلیغات اسلامی گلستان گفت: طبق تصمیم ستاد ملی مقابله با کرونا، مراسم اعتکاف رجبیه امسال در گلستان برگزار نمی شود.
دسترسی سریع
ملاقات عمومی با مدیرکل سازمان تبلیغات اسلامی استان گلستان
هرهفته روزهای سه شنبه
مناسبت ها